جملات عاشقانه دی 92
جملات عاشقانه دی 92
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
.
.
.
.
چه جمله ی عجیبی است دوستت دارم
هر کسی میگوید ، عاشقتر میشود
و هر کسی میشنود بی تفاوت تر
.
.
.
.
کوچه ای را بود نامش معرفت
ساکنینش بامرام از هر جهت
گرچه بن بست بود مثل قلب من
آخرین خانه تو بودی خوب من
.
.
.
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ، با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد
.
.
.
.
به خدا بگو خط و نشان دوزخش را برایم نکشد
جهنم تر از نبودنت جایی را سراغ ندارم
.
.
.
.
می نویسم از تو ای زیبای من
می سرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبزتر از سبزه زار
می نویسم بی قرارم بی قرار
.
.
.
.
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او” حرف میزنم
.
.
.
.
سفری به دور دنیاست
وقتی دستانم تا انتها
رویت را نوازش می کنند
.
.
.
.
حواسم را هر کجا که پرت می کنم
باز کنار تو می افتد !
.
.
.
.
سالها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت
و نخواهم دانست کجایی اما
آرزوی من برای خوشبختی تو
تو را درخواهد یافت و در بر خواهد گرفت
و احساس خواهی کرد
اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تر
و نخواهی دانست که چرا
.
.
.
.
ایــــــن اشکــــــــهــــا از قلبیستــــــــ که شبیــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز
فقطـــ تــــو را مے خواهـــد و از بـــــازے با خاطراتـــــــــــ خسته شـــــــده
.
.
.
.
پنجره را که باز می کنی
دلم می آید و لبِ طاقچه ی نگاهت می نشیند
می بینی؟
دلم بی دام و دانه جَلدِ نگاهت شده است..
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
.
.
.
.
چه جمله ی عجیبی است دوستت دارم
هر کسی میگوید ، عاشقتر میشود
و هر کسی میشنود بی تفاوت تر
.
.
.
.
کوچه ای را بود نامش معرفت
ساکنینش بامرام از هر جهت
گرچه بن بست بود مثل قلب من
آخرین خانه تو بودی خوب من
.
.
.
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ، با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد
.
.
.
.
به خدا بگو خط و نشان دوزخش را برایم نکشد
جهنم تر از نبودنت جایی را سراغ ندارم
.
.
.
.
می نویسم از تو ای زیبای من
می سرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبزتر از سبزه زار
می نویسم بی قرارم بی قرار
.
.
.
.
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” همیشه درباره ی “تو” با “او” حرف میزنم
.
.
.
.
سفری به دور دنیاست
وقتی دستانم تا انتها
رویت را نوازش می کنند
.
.
.
.
حواسم را هر کجا که پرت می کنم
باز کنار تو می افتد !
.
.
.
.
سالها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت
و نخواهم دانست کجایی اما
آرزوی من برای خوشبختی تو
تو را درخواهد یافت و در بر خواهد گرفت
و احساس خواهی کرد
اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تر
و نخواهی دانست که چرا
.
.
.
.
ایــــــن اشکــــــــهــــا از قلبیستــــــــ که شبیــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز
فقطـــ تــــو را مے خواهـــد و از بـــــازے با خاطراتـــــــــــ خسته شـــــــده
.
.
.
.
پنجره را که باز می کنی
دلم می آید و لبِ طاقچه ی نگاهت می نشیند
می بینی؟
دلم بی دام و دانه جَلدِ نگاهت شده است..
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:16 توسط مجید
|